دختر بچه بازیگوشی گاهی از درونم سرک می کشد، گاه آنچنان خودش را لوس می کند و به دنبال آغوشی برای لب ورچیدن و ناز کردن می گردد که خنده ام می گیرد گاه هم آنچنان سرکش و لجباز می شود که پا بر زمین می کوبد و گریه می کند و هیچ صدایی را نمی شنود...
امشب از آن شبها بود که هر دو رویش نمود کرده بودند و مرا گیج و بهت زده که چطور آرامش کنم....
فرصت شمار صحبت کز این دو راه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به حق رسیدن
...