دست نوشته های یک ذهن پراکنده

من می اندیشم پس هستم،چون هستم شک می کنم،چون شک می کنم باید جستجو کنم،چون جسنجو می کنم،امکان دارد خطا کنم، پس حق خطا دارم

دست نوشته های یک ذهن پراکنده

من می اندیشم پس هستم،چون هستم شک می کنم،چون شک می کنم باید جستجو کنم،چون جسنجو می کنم،امکان دارد خطا کنم، پس حق خطا دارم

کودک درون من....

دختر بچه بازیگوشی گاهی از درونم سرک می کشد، گاه آنچنان خودش را لوس می کند و به دنبال آغوشی برای لب ورچیدن و ناز کردن می گردد که خنده ام می گیرد گاه هم آنچنان سرکش و لجباز می شود که پا بر زمین می کوبد و گریه می کند و هیچ صدایی را نمی شنود...
امشب از آن شبها بود که هر دو رویش نمود کرده بودند و مرا گیج و بهت زده که چطور آرامش کنم....
نظرات 1 + ارسال نظر
یه غریبه دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:42 ب.ظ

فرصت شمار صحبت کز این دو راه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به حق رسیدن
...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد