از بیرون بر می گردم و هنوز لباس هام رو عووض نکرده فنجون قهوم رو پر می کنم وبا اون یکی دستم هم کتابی رو که سر شبی از شهر کتاب خریدم می گیروم دستم و شروع می کنم به خوندنش...
بازی آخر بانو،فنجون قهوه هنوز تو دستمه و لباسهام تنم که به خودم می یامو می بینم صفحه 49 کتابم
ساعت نزدیک 2 نیمه شبه و من در عرض 3-4 ساعت کتاب رو تموم کردم،مثل همیشه که ذهنم جایی دورتر از اتاق در حرکته کف زمین دراز می کشم و چشم می دوزم به سقف و می رم تو نقش گل بانو...
با خودم فکر می کنم توی دنیایی که همه سطحی نگرن و با متر خودشون انسانها رو اندازه می گیرن،زیاد دونستن آدمها بازتاب زیبایی نداره
یعد از مدتها خوندن یک رمان ،تنوع خوبی بود
ذهنم بدجوری درگیر خوندن کتابهایی بود که من گم شده رو بتونم درونشون پیدا کنم
از وبلاگتان بهره لازم رابرده ایم شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>
http://www.dvp.mihanblog.com
کلیک کن تو قلب من
http://www.iranmaxim.mg-blog.com
وبلاگهای +/- جایزه 800 دلاری
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع
that's great.
in 1 ghanoune ke barkhalafe tasavore omoume mardom: hamishe aksare mardom rahe ghalato mirand na dorost.
pas bayad aksare mardom rouzmare zendegi konand,
khosh o movafagh bashi.
دست بردار از این میکده ی سربه سری *** پای بگذار به اون راهی که فکر کنی بهتری ... بسی با افکار تایپ شده یتان مرتبط شدیم!