دست نوشته های یک ذهن پراکنده

من می اندیشم پس هستم،چون هستم شک می کنم،چون شک می کنم باید جستجو کنم،چون جسنجو می کنم،امکان دارد خطا کنم، پس حق خطا دارم

دست نوشته های یک ذهن پراکنده

من می اندیشم پس هستم،چون هستم شک می کنم،چون شک می کنم باید جستجو کنم،چون جسنجو می کنم،امکان دارد خطا کنم، پس حق خطا دارم

آرامش قبل از طوفان

امروز عجیب آرومم و تو فکر شاید بد از چند روز عصبیی بودن و خسته  بودن به یک خلاء رسیدم

این حس همیشه من رو می ترسونه چون می دونم بعدش باید منتظر یک انفجار درونی باشم...

کار دارم و توان تمرکز دیگه ندارم....

از پنجره اتاق اداره خیابون رو نگاه می کنم تاریکی شب و هزاران چراغ روشن، شهر من تو شب همیشه قشنگ تر بوده

من شب رو دوست دارم،سیاهی شب،نور مهتاب،حرکت ماشین ها ....

پ.ن. استادیوم مجهول متأسفانه من نمی تونم وبلگ شما رو باز کنم،مرتب ارور میده

نظرات 1 + ارسال نظر
مجتبی چهارشنبه 19 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:02 ق.ظ

خوشحالم که اولین نظر این مطلبتو من می نو یسم.
اولا که یه غلط املایی داشتی (عصبیی)
بعدش هم:
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
اگه بهم میل بزنی ممنون می شم آخه ما فقیر بیچاره ها وبلاگ نداریم.
این ور و اون ور پلاسیم.
عزت زیاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد