دست نوشته های یک ذهن پراکنده

من می اندیشم پس هستم،چون هستم شک می کنم،چون شک می کنم باید جستجو کنم،چون جسنجو می کنم،امکان دارد خطا کنم، پس حق خطا دارم

دست نوشته های یک ذهن پراکنده

من می اندیشم پس هستم،چون هستم شک می کنم،چون شک می کنم باید جستجو کنم،چون جسنجو می کنم،امکان دارد خطا کنم، پس حق خطا دارم

رسم جنگیدن

می خواهم برای تمامی خستگی هایم و تمامی نا آرامی هایم اشک بریزم....

شاید آنچنان که باید رسم جنگیدن را بلد نیستم

من تمامی لکه های نورانی کوچکی را که انتهای وجودم  می دیدم ،گم کرده ام.....

نظرات 4 + ارسال نظر
بید مجنون چهارشنبه 19 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:57 ق.ظ http://from2008.blogsky.com

چراغ قوه بدم خدمتتون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
عزیزم برای اینه که بزرگ شدی پاکی بچه گیت کمتر شده

من چهارشنبه 19 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:57 ق.ظ http://www.lostmind.blogsky.com

اتفاقی اومدم تو وب لاگت ... نوشته هات آدم رو جذب میکنه، می بره تو فکر، یه حس خوب ...
با اینکه اکثرشون کوتاه و جمع و جور هستن ولی خیلی سبک و راحت خودشونو می ندازن تو وجود آدم ...
از نوشته هات خوشم میاد ... مرسی

م س ا ف ر جمعه 21 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:24 ق.ظ http://sheva.blogsky.com

منم وقتی کم میارم و به قول تو اون لکه های نورانی وجودم کم میشه حس می کنم واقعا چیزی برای ارائه دادن ندارم و نمی تونم بجنگم.
اما معتقدم اشک ریختن اگه هیچ چیز بیرونی رو حل نکنه حداقل درون رو آروم میکنه و شاید باعث بشه اون لکه های نورانی وجود بیشتر دیده بشه.

مجتبی یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:04 ب.ظ

به نظر من هم با گذر عمر آدم لکه های نورانی بزرگی رو که تو وجوش رو داره از دست میده و اونقدر کوچیک میشه که بعضا ممکنه کامل از بین بره ولی این مساله کاملا به خود آدم وابسته است.
بعدش هم آدم اول باید بخواد بجنگه بعدش رسم و رسوم جنگیدن رو یاد بگیره تو دلیل اشک ریختن در برابر سختی ها رو ندونستن رسم جنگیدن میدونی ولی به نظر من تو به این خاطر کم میاری که استقامتت کمه و زود شونه خالی می کنی.
در کل نوشته هات خیلی جالبه اینو جدی میگم.
عزت زیاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد