دست نوشته های یک ذهن پراکنده

من می اندیشم پس هستم،چون هستم شک می کنم،چون شک می کنم باید جستجو کنم،چون جسنجو می کنم،امکان دارد خطا کنم، پس حق خطا دارم

دست نوشته های یک ذهن پراکنده

من می اندیشم پس هستم،چون هستم شک می کنم،چون شک می کنم باید جستجو کنم،چون جسنجو می کنم،امکان دارد خطا کنم، پس حق خطا دارم

بهار

زایش طبیعت آغاز شده

کاش من جدیدی هم از درون من زاده می شد...که بسی خسته ام از منی که درونم سرکشی می کند و خسته ام از فریادهایی که درونم شکسته می شوند.

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سعید یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:52 ب.ظ http://neverend.blogsky.com

برو تو یه کوره ی آجر پزی و چند روز فقط نگاه کن!
یا برو اون جا که دارن برای لوله کشی گاز چاله می کنن!
یا اصلاً چرا این همه دور؟ برو یه گوشه بشین و ذهنتو از پشت پنجره ی کافی شاپ مورد علاقه ات خالی کن! ببین این امانتی که تو وجودته رو باید چی کار کنی؟
سلام!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد